امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره
محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

گلهای من، نذر گل پسر فاطمه(سلام ا...علیهما)

دوباره سلام...

سلام به روی ماه همه دوستای گلم؛ و ممنون بابت این همه محبتتون، خیــــــــــــــــــــــــــــلی دلم براتون تنگ شده بود                             راستش هنوزم اونطور که باید و شاید بی حوصلگی دست از سر ما بر نداشته  اما دلتنگی برای شما دوستای خوبم انگیزه ای شد تا به امید خدا نوشتن رو دوباره شروع کنم.                             دوستتون دارم خیـــــــــــــــلی زیــــــــــــــــاد... ...   و اما... لازم میدونم به جبران ایامی که نبودم اینجا به چند تا از دوستای عزی...
25 خرداد 1393

بدون عنوان

دوستان عزیزم؛ سلام از ابراز محبتاتون بسیار سپاسگذارم. سال نو رو به همتون تبریک میگم و آرزو میکنم امسال یکی از بهترین سالهای عمرتون باشه و براتون سرشار باشه از خیر و برکت و همچنین از خدا میخوام امسال همتون کربلایی بشین.آمین. نمیدون چرا ولی یه مدتیه که اصلا حال و حوصله این فضای مجازی رو ندارم به خاطر همینم یه مدتی در خدمتتون نبودم البته این اصلا به این معنا نیست که شما دوستان نازیننم رو فراموش کردم باور کنید هر روز تک تکتون رو توی ذهنم مرور میکنم و به یاد همتون هستم. ان شاءالله خیلی زود و دست پر میام پیشتون. دوستان گلم برام دعا کنید.
20 فروردين 1393

لغت نامه محمد صدرا 2

گوشه ای از شیرین زبانیهای محمد صدرای دو سال و پنج ماهه ما  ؛ امی یَباس؛ امیر عباس خالت خوبه؛ حالت خوبه مَحَمَ صَدا؛ محمد صدرا هَسایه؛ همسایه تیمیزون؛ تلویزیون کامیو مت؛ کامپیوتر گذا؛ غذا ایبان؛لیوان دفبَل؛ دفتر مَماس؛ نماز بَمامه کودک؛ برنامه کودک زولاب؛ جوراب گیشی، قیچی ببینیس؛ بنویس داسُک؛ قاشق سنگال؛ چنگال گنجه اَرَنگی؛ گوجه فرنگی کشف؛ کفش دوشَگه؛ دوچرخه سادُر؛ چادر مُلب؛ مبل دَسَنگ؛ قشنگ شیل؛ شیر دالو؛ دارو سطگل آشگال؛ سطل آشغال کُنبُلُل؛ کنترل علوسک؛ عروسک دَثیف؛ کثیف اوشگل؛ خوشگل مسباک؛ مسواک گولبابه؛ قورباغه توشولو؛ کوچولو مبال؛ موبایل کاشمَن؛ کاپشن شال گَگَن...
24 اسفند 1392

دلتنگ مشهد الرضا

مهندس کوچولوی ما(امیر عباس)،یه عکس زبیاو زمستونی و برفی از گنبد و بارگاه حضرت ثامن الحجج(ع) گذاشته روی صفحه desktop ، و بعد به پدرش میگه؛ :بابا! این عکسو من گذاشتم ها!. بابا: آفرین،میدونی اینجا کجاست؟ امیر عباس: مسجد. بابا: مشهد. امیر عباس: مشهد. اونقدر دلم برای مشهد تنگ شده که این عکسو گذاشتم تا هر وقت مانیتورو روشن کردم، مشهدو ببینم. بابا و من که از دور نظاره گر گفت و گوی پدر و پسر بودم: "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا" ...
1 اسفند 1392

الخیر فی ما وقع...

حدودا چهار ماه پیش با کلی ذوق و شوق همراه با امیر عباس رفتیم به مؤسسه "جامعة القرآن " تا ایشونو  برای دوره روخوانی قرآن ثبت نام کنیم. با شناختی که از محیط اونجا داشتم (امیر عباس پارسال همین ایام برای دوره حفظ اشاره به همین شعبه "جامعة القرآن میرفت)خیلی دوست داشتم امیر عباس قبل از مدرسه اونجا مشغول باشه، بالاخره خیلی مشتاق و مصمم ثبت نام رو انجام دادیم و کتابها و لباس فرم رو هم تحویل گرفتیم. از روز اول مهر،سه روز در هفته همراه با امیر عباس و محمد صدرا به "جامعة القرآن" می رفتیم تا پسرمون روخوانی قرآن رو یاد بگیره و ما هم کلی ذوق کنیم. امیر عباسم خوب پیش میرفت و با علاقه تمام حروف رو یاد گرفت و حتی کتاب دوم رو هم که آموزش صداهای کوتاه...
10 بهمن 1392

مرد کوچک خانه ما

و چقدر لذت دارد وقتی بزرگ شدنت را میبینم... وقتی میبینم آنقدر بزرگ شدی که مرد کوچک خانه مان شده ای؛ برایمان خرید میکنی، در جا به جایی وسایل در حد توانت کمکمان میکنی، وقتی به خانه برمیگردیم و بارهایمان سنگین است باز هم در حد توانت کمکمان میکنی، حتی برای اصلاح موهایت خودت تنهایی به آرایشگاه میروی و با موهای کوتاه شده و آراسته برمیگردی، نزدیک اذان که میشود لباسهایت را میپوشی و به مسجد میروی . گاهاً در مسجد مُکبِّر هم میشوی و بعد از نماز  کلی خوشحالی و ذوق میکنی از اینکه توانستی از بین بچه های متقاضی برای تکبیر گفتن،انتخاب شوی،گاهی هم که هوس میکنی در خانه نماز بخوانی،وضو میگیری و جانمازت را روی زمین میگذاری و شروع...
6 بهمن 1392

"گزینه های روی میز"

"گزینه های روی میز"(جدید ترین اثر خواننده جوان و انقلابی،حامد زمانی)،زمزمه این روزهای امیرعباس است. یعنی از چند روز پیش که کلیپی رو که با همین عنوان تنظیم شده دانلود کردیم،امیرعباس آنچنان شیفته این آهنگ شده و آنچنان با دقت گوش میکنه که حتی متن این ترانه رو تقریبا حفظ شده و با ژستی شبیه خواننده ها شروع به خوندن میکنه. و اما اندر حواشی دیدن این کلیپ؛ امیرعباس: مامان!منظورش از "بشمرید" آمریکاست؟!!!! امیرعباس:مامان منم بسیجی ام ها! امیرعباس:مامان!یعنی منم که بزرگ بشم بسیجی نوجوون میشم با این اسرائیلیها میجنگم بعدش میرم تو بهشت؟ امیرعباس:محمدصدرا ! تو هم دوست داری مثل من بسیجی باشی؟ محمدصدرا: آله. ..........................
19 دی 1392